یاد مرگ هم در خوشایند زندگی نقش دارد و هم در ناخوشایند آن و در هر دو موقعیت، موجب مهار پیامدهای منفی می‌شود. هر کدام از این دو موقعیت، ممکن است پیامدهای منفی داشته باشند؛ ترف و بطر (رفاه و سرمستی) از یک طرف، و بی تابی از طرف دیگر. یاد مرگ، پدیده‌ای است که در هر دو موقعیت متضاد، کارکرد دارد و پیامدهای آن‌ها را تعدیل می‌کند. درباره دوران ناخوشایند تصریح شده که یاد مرگ، موجب گشایش تنگناها و رضامندی می‌شود. وقتی تنگناها برطرف شوند، فشارهای روانی کاهش می‌یابند و رضامندی به دست می‌آید. اما در باره دوران خوشایند تصریح شده که موجب نفرت از «غنا» و «تنگنا» و «هدم احساس غنا» می‌گردد. وقتی انسان از وضعیت دارایی تنفر پیدا کند، از سرمستی خارج می‌شود و آن حالت فراخ، بر او تنگ می‌گردد. لذا از رفتارهای منفی دوران خوشایند، دوری می‌کند.
 
خلاصه سخن این که یاد مرگ، موجب تعدیل لذت‌گرایی می‌شود و به همین دلیل، موجب تعدیل واکنش‌های منفی می‌گردد. از آن جا که هم مرگ جزء واقعیت های الهی زندگی است و هم مسائل روانی مربوط به آن، جزء قوانین روان شناختی حاکم بر انسان که توسط خداوند متعال تنظیم شده‌اند، این مسئله نیز با توحید ارتباط پیدا می‌کند. رغبت و تمایل، یکی دیگر از ابعاد وجودی انسان است که ارتباط تنگاتنگی با رضامندی در تکوین دارد. نظام رغبت انسان می‌تواند به گونه‌های مختلفی تنظیم شود. لذا الگوی حاکم بر نظام رغبت انسان می‌تواند موجب رضامندی یا نارضایتی وی گردد. باید دید چه الگویی از رغبت، موجب رضامندی و چه الگویی موجب نارضایتی می‌گردد. از امور مربوط به انسان، رغبت و دلبستگی اوست که نظام خاصی دارد. انسان به هر چه رغبت کند و دل بندد، از ضد آن بی رغبت می‌شود و دل بر می‌کند. آنچه مهم است این که انسان به چه چیزی باید دل ببندد؟ از دیدگاه دین، یکی از عوامل واکنش منفی در آن دو موقعیت، رغبت و دل بستگی به دنیاست. اگر رشته علاقه انسان به دنیا گره خورد، چنان وابستگی به وجود می‌آید که از یک سو، به دست آوردن و یافتن آن، موجب شدت خوشحالی می‌گردد و از سوی دیگر، فقدان آن، موجب بی تابی و حسرت شدید می‌شود.
 
 انسان، وقتی رشته دل خود را به دنیا گره زد، با نوسان‌های دنیا به شدت دچار نوسان روحی و روانی می‌گردد؛ بدین معنا که رویکرد دنیا او را بالا می برد و به شدت خرسند و سرمست می‌سازد، و رویگرد آن نیز به شدت او را بر زمین می زند و ناامید و افسرده می‌سازد. امام کاظم (علیه السلام) در زمره سفارش‌هایی که به هشام بن حکم دارند، می‌فرماید که روزی حضرت مسیح (علیه السلام) به حواریان خود فرمود: کسی در هنگام بلا بی تاب ترین است که علاقه‌مندترین فرد به دنیا باشد. همچنین امام علی (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) نیز می فرمایند: کسی که همه هم و غمش دنیا باشد و دل در آن بسته باشد، هنگام جدا شدن از آن، به شدت دچار حسرت می‌گردد.
 
دل بستگی به دنیا، انسان را دچار اشتهای سیری ناپذیری می‌گرداند که با هیچ مقدار از دنیا سیراب نمی‌شود و به نهایت آرزوهای خود نمی‌رسد. لذا پیوسته دچار احساس فقر و نیازمندی خواهد شد. همچنین دچار پریشانی و آشفتگی خاطر و اشتغال فکری و روانی خواهد شد. به همین جهت، هر چند از نعمت‌های دنیا برخوردار باشد، اما باز دچار حزن و اندوه خواهند بود. در نتیجه، فقط رنج و درد و خستگی خود را افزایش داده است. از عوامل مهم در پیشگیری از واکنش‌های منفی در هر دو موقعیت، بی رغبتی به دنیا و رغبت به آخرت است. با توجه به این حقیقت که ریشه هر دو نوع واکنش منفی، یکی است معلوم می‌گردد که راه درمان این مشکل نیز یکی است و آن، قطع رغبت و دلبستگی به دنیاست. اگر رشته دل بستگی به دنیا قطع گردد، انسان نه در خوشایند زندگی بدمستی می‌کند و نه در ناخوشایند آن بی تاب می‌گردد. این همان چیزی است که در ادبیات دین به عنوان «زهد» شناخته می‌شود. زهد، به معنای «بی رغبتی» است، نه ترک دنیا. لذا در روایات تأکید شده که زهد، به معنای حرام کردن حلال دنیا و ترک مال و پوشیدن لباس‌های خشن و خردن غذاهای خشک نیست. زهد به معنای دلبسته نبودن است. همین معنا در روایات هم مورد توجه قرار گرفته و زهد و رغبت، در برابر هم به کار رفته‌اند.
 
اگر زهد یا بی رغتبی به دنیا در فرد به وجود آید، نه دچار حسرت در ناخوشایندی ها می‌گردد و نه دچار مستی در خوشایندی ها. این بدان جهت است که فرد زاهد، «وابسته» نبوده و از قید و بند دنیا «آزاد» است، از این رو، در کش و قوس های زندگی، دچار نوسانات روانی سخت نمی‌گردد و به همین جهت، راحت زندگی می‌کند و در روایات، آن را محصول زهد دانسته‌اند. در روایات تصریح شده که زهد و بی رغبتی به دنیا موجب می‌شود که نه گرفتاری ها او را دچار حسرت و افسوس سازند، و نه نعمت ها و بهره های دنیایی، او را دچار فرح و بدمستی سازند. امام علی (علیه السلام) در این باره می‌فرماید:« تمام زهد، در دو جمله از قرآن گرد آمده است. خداوند سبحان فرموده است: بر آنچه از دست شما رفته، افسوس نخورید و برای آنچه به شما داده است، شادمان نشوید. کسی که بر گذشته افسوس نخورد و برای آنچه به دستش می‌رسد، شاد نشود، هر دو جانب زهد (زهد کامل) را گرفته است.»
 
 در جای دیگر، امام على(علیه السلام) هنگام طبقه بندی انسان‌ها از این منظر، به سه گروه اشاره می‌کند که یکی از آن‌ها زاهد است و در توصیف او به همین حقیقت اشاره می‌کند: مردم، سه دسته‌اند؛ زاهد، دنیاخواه و شکیبا، زاهد، هرگاه چیزی از دنیا به او برسد، بدان شاد نمی‌شود و برای از دست دادن چیزی از آن نیز اندوهگین نمی‌گردد. شکیبا. در دل تمنای دنیا را دارد؛ اما اگر به چیزی از آن دست یابد، چون سرانجام بدش را می‌داند. از آن روی بر می‌تابد. دنیا خواه، اهمیتی نمی‌دهد که از حلال به دنیا برسد یا از حرام.
 
منبع: الگوی اسلامی شادکامی، دکتر عباس پسندیده، صص197-194، مؤسسه علمی فرهنگی دار‌الحدیث، قم، چاپ دوم، 1394